نقطه سرخط

هربار به هرجا که میرم وقتی به آخرش برسم یا نرسم بعدش مجبورم یه نقطه بزارم و دوباره از سرخط شروع کنم .

نقطه سرخط

هربار به هرجا که میرم وقتی به آخرش برسم یا نرسم بعدش مجبورم یه نقطه بزارم و دوباره از سرخط شروع کنم .

خیلی دوست داشتم وبلاگ نویسی کنم ، عاشق این کار بودم از قدیم ها حالا این فرصت پیش اومده دوست دارم ازش نهایت استفاده رو ببرم و لذت ببرم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

این چند وقته خیلی افسرده داشتم میشدم ، یعنی یه جورایی دیگه کلاً افسرده شده بودم ، نمی دونم چی عوض شد ، چی تغییر کرد فقط فهمیدم یک دفعه انرژی دارم . 

نه اینکه سرشار از شور و شوق باشم نه بیشتر انگار انگیزه کار دارم  ، دارم الان کارهای عقب افتاده رو انجام میدم جالبه که خودم نمی دونم واقعاً چی شد . داشتم حمام دوش می گرفتم که یهو یادم افتاد باید کارهایی رو بکنم که همیشه آرزوش رو داشتم . 

بلاخره باید از یه جا شروع کنم با دست روی دست گذاشتن چیزی درست نمیشه ، البته این هم به شرایط زندگی و مالیم ربط داره دوباره تصمیم گرفتم شرکت بزنم آرزو خیلی دورم که همیشه دوست داشتم بهش برسم ، حالا دیگه می تونم کارهایی که دلم می خواد رو تجربه کنم . از کجا شروع کنم ؟ باید چی کار کنم ؟ هیچکدوم رو نمیدونم فقط میدونم که باید شروع کنم تا درست بشه همه چیز. 

دوستان برام آرزو موفقیت بکنید خیلی وقته کسی از ته ته دلش برام آرزو موفقیت نکرده شما منو نمیبینید پس اگه آرزویی بکنید مطمن هستم با تمام محبت هاتون هستش . 

نقطه سر خط

  • پارسا صالح
  • ۰
  • ۰

راه سخت

امروز یه مشکل بزرگ تو یکی از کارهام به وجود اومد ، یه لحظه خستگی رو تو صورت خودم دیدم ، از اون طرف کسی که تو زندگیم خیلی برام مهم بود رو از دست دادم ، نمیدونم چه کار باید بکنم افکارم خیلی دربو داغون شده . اصلا فکر نمی کردم که به این صورت بشه خیلی عصبی شدم ، هروقت یکی می گفت رو آوردم به قرص آرام بخش می گفتم یعنی چی الان که دارم قرص می خورم تازه می فهمم یعنی چی تازه می فهمم زندگی گاهی چقدر می تونه بهت فشار بیاره که تو یه لحظه چشمات بسته میشه و هرچی دلت می خواد به عزیزات می گی . 

نمی دونم چرا اصلا زندگی اینجوری شده کاش این اتفاق ها نمیافتاد داره کم کم حالم از این زندگی به هم می خوره ، دقیقاً شدم مثل معتاد ها شیشه که وقتی که دقیقاً نیاز دارند یکی کنارشون باشه همه از کنارشون میرن همه شروع می کنن ترکشون می کنند ، اما شب که شد یه خورده به خودم اومدم گفتم ایراد نداره جلو مشکلات وای میسم . 

یه خورده فکر کنم به خودم اومدم کمی انگیزه دارم خیلی کمه اما بازم هستش می خوام ببینم اگه تلاش کنم نتیجه میگیرم یا نه . 

امروز صبح داشتم آرزو می کردم که کاش تو یه زمان و یه مکان دیگه به دنیا میومدم .

حالا ببینم دنیا چه جوری می خواد پیش بره فعلا دوباره تو این راه سخت قدم برداشتم .

نقطه سر خط

  • پارسا صالح