نقطه سرخط

هربار به هرجا که میرم وقتی به آخرش برسم یا نرسم بعدش مجبورم یه نقطه بزارم و دوباره از سرخط شروع کنم .

نقطه سرخط

هربار به هرجا که میرم وقتی به آخرش برسم یا نرسم بعدش مجبورم یه نقطه بزارم و دوباره از سرخط شروع کنم .

خیلی دوست داشتم وبلاگ نویسی کنم ، عاشق این کار بودم از قدیم ها حالا این فرصت پیش اومده دوست دارم ازش نهایت استفاده رو ببرم و لذت ببرم

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با موضوع «افکار نو» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مثل تمام رفتارهای ظاهری، خندیدن هم می تواند رازهایی در مورد اشخاص مختلف را فاش کند. شما چه مدلی می خندید؟ فقط لبخند می زنید یا با صدای بلند شروع به خندیدن می کنید؟ در ادامه این مطلب با انواع خنده ها آشنا می شویم

خنده های بدون صدا

این دقیقا همون افرادی هستند که خیلی جلوی خودشون رو می گیرند و هیچ وقت با صدای بلند نمی خندند ، این آدم ها درون گرا هستند و دوست ندارند که کسی داخل جمع بهشون توجه کنه بخاطر همین موضوع دنبال این هستند که در جمع کمترین صدای خندیدن رو داشته باشند . این دسته از افراد کمتر حاشیه دارند و بخاطر همین موضوع تلاش هاشون دیده نمیشه

قاه قاه خندیدن

قاه قاه خندیدن یه مدل خاصی از خنده هست که نشون میده صاحب این خنده میتونه یه منبع بزرگ شادی داخل یک جمع خانوادگی یا دوستانه باشه . اینجور آدم ها اعتماد بنفس بالایی دارند اگه دقت کرده باشید این مدل خندیدن مسری هست و میتونه باعث بشه بقیه هم در ادامه به خنده های این افراد بخندند خوبه این رو هم بدونید که این دسته از خنده ها برای آدم های مهربون و دلسوزه ،

  • پارسا صالح
  • ۰
  • ۰

شکسته شدن

خیلی جدیدً شکننده شدم ، دل نازک نشدم اما شدم مثل شیشه ای که منتظر یه تلنگر هستش تا بشکنه ، خیلی این چند وقته دارم اذیت میشم نمیدونم چرا نمیدونم جتی دارم تاوان چیو پس میدم . 

خیلی سخته واسه عزیزترین کسانت قابل فهم نباشی ، بهت اعتماد یا ایمان نداشته باشند !!! مگه تا الان نتونستم خودم رو ثابت کنم ؟ 

من همیشه دوست داشتم این رو که بدون پشتوانه کار کنم ، اما بدون حمایت کار کردن سخته ، اینکه کل دنیا بخوان تورو از راهی که می دونی توش موفقیت برگردونند ، شاید اصلا برم شکست بخورم اما چی از دست میدم مگه ؟ مردم تو زندگیشون بیشتر از اینا از دست میدن من چرا باید بترسم !!! آخرش اینه می خوام جلو مشکلاتم وایسم و قد الم کنم و باهاشون مبارزه کنم ! اصلا چه خیالیه واسه عادی زندگی کردن یه عمر وقت دارم بزار یه کمی غیرعادی زندگی کنم !

این چند وقته انقدر قلیون کشیدم که دیگه حتی ناراحت این شدم نکنه سرطانی چیزی بگیرم ، اما هیچ انگیزه ای برای کنار گذاشتنشم ندارم ، انقدر مشروب می خورم که شدم دائم الخمر دارم نابود میشم ، مثل آدمی شدم که جرات خودکشی نداره و کاری میکنه که مرگ زودتر بیاد سراغش . 

شدم مثل مریضی که می گه یا بمیر یا خوب بشم !!!! دارم خسته و درمونده میشم خداااا لطف کن در رحمتت رو باز کن اگه هنوز اون بالا هستی . 

منتظرم

نقطه سرخط

  • پارسا صالح
  • ۰
  • ۰

این چند وقته خیلی افسرده داشتم میشدم ، یعنی یه جورایی دیگه کلاً افسرده شده بودم ، نمی دونم چی عوض شد ، چی تغییر کرد فقط فهمیدم یک دفعه انرژی دارم . 

نه اینکه سرشار از شور و شوق باشم نه بیشتر انگار انگیزه کار دارم  ، دارم الان کارهای عقب افتاده رو انجام میدم جالبه که خودم نمی دونم واقعاً چی شد . داشتم حمام دوش می گرفتم که یهو یادم افتاد باید کارهایی رو بکنم که همیشه آرزوش رو داشتم . 

بلاخره باید از یه جا شروع کنم با دست روی دست گذاشتن چیزی درست نمیشه ، البته این هم به شرایط زندگی و مالیم ربط داره دوباره تصمیم گرفتم شرکت بزنم آرزو خیلی دورم که همیشه دوست داشتم بهش برسم ، حالا دیگه می تونم کارهایی که دلم می خواد رو تجربه کنم . از کجا شروع کنم ؟ باید چی کار کنم ؟ هیچکدوم رو نمیدونم فقط میدونم که باید شروع کنم تا درست بشه همه چیز. 

دوستان برام آرزو موفقیت بکنید خیلی وقته کسی از ته ته دلش برام آرزو موفقیت نکرده شما منو نمیبینید پس اگه آرزویی بکنید مطمن هستم با تمام محبت هاتون هستش . 

نقطه سر خط

  • پارسا صالح
  • ۰
  • ۰

راه سخت

امروز یه مشکل بزرگ تو یکی از کارهام به وجود اومد ، یه لحظه خستگی رو تو صورت خودم دیدم ، از اون طرف کسی که تو زندگیم خیلی برام مهم بود رو از دست دادم ، نمیدونم چه کار باید بکنم افکارم خیلی دربو داغون شده . اصلا فکر نمی کردم که به این صورت بشه خیلی عصبی شدم ، هروقت یکی می گفت رو آوردم به قرص آرام بخش می گفتم یعنی چی الان که دارم قرص می خورم تازه می فهمم یعنی چی تازه می فهمم زندگی گاهی چقدر می تونه بهت فشار بیاره که تو یه لحظه چشمات بسته میشه و هرچی دلت می خواد به عزیزات می گی . 

نمی دونم چرا اصلا زندگی اینجوری شده کاش این اتفاق ها نمیافتاد داره کم کم حالم از این زندگی به هم می خوره ، دقیقاً شدم مثل معتاد ها شیشه که وقتی که دقیقاً نیاز دارند یکی کنارشون باشه همه از کنارشون میرن همه شروع می کنن ترکشون می کنند ، اما شب که شد یه خورده به خودم اومدم گفتم ایراد نداره جلو مشکلات وای میسم . 

یه خورده فکر کنم به خودم اومدم کمی انگیزه دارم خیلی کمه اما بازم هستش می خوام ببینم اگه تلاش کنم نتیجه میگیرم یا نه . 

امروز صبح داشتم آرزو می کردم که کاش تو یه زمان و یه مکان دیگه به دنیا میومدم .

حالا ببینم دنیا چه جوری می خواد پیش بره فعلا دوباره تو این راه سخت قدم برداشتم .

نقطه سر خط

  • پارسا صالح